Sonntag, 22. Februar 2009

خدایم



نفسم را تا هنگامی که این زندگی ناقوسش را بصدا در بیاورد حبس می کنم

پشت یک خنده پنهان میشوم تا نقشه زیرکانه ام آشکار نگردد

اما ای خدایا من بر این باورم که من ایمانم را در دستیافتنی هایم باخته ام

بیدارشده ام تا خود را پیدا کنم در سایه بافته هایی که خود ساخته ام

با اشتیاق کامل می خواهم خود را در آغوش تو غرق کنم

بدور از این مکان ساخته دست بشریت

آیا مرا از خودم بیرون خواهی کشید ؟

می خزم در این دنیایی که دردش از میان رگ هایم می گذرد

بدرونم نگاه میکنم اما قلبم عوض شده

نمی توانم دیگر ادامه دهم

می دانم عاقبتم چه خواهد شد...

گم گشته ای در یک دنیای مرده بدنبال یافتنی هایی بیشتر

بیزار از این دروغ بزرگ زندگی

آیا مرا از خودم بیرون خواهی کشید ؟

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen