اما تنها چیزی که عایدم شد درد بیشتر بود
برای مرگ دراز می کشم
باریدن قرمزم را افسوس مخور
می میرم, بدرگاه خدا التماس می کنم, خون می دهم فریاد سر میزنم
آیا خیلی غرق شده ام , که توان بازگشتم نباشد ؟
خیلی گم شده ام
خدایم ,رگ بندم
رستگاریم ده
مرا بیاد می آوری ؟
گم گشته از دورها
آنطرف خواهی بود همراهم یا مرا بدست فراموشی می سپاری ؟
زخم من برای گورم می گرید
روح من برای رستگاری
آیا قبولم نمی کنی؟
خدایا