نيمه شب ها با يادت گل خاطرات مي شكفد
بوي گل خاطراتت در تنهايي من مي پيچد
نسيم صدايت بر گلبرگ خاطرات من
مي خواند سرود زيباي ياد تو را
مي خواهمت هر چند مي دانم در برم نيستي
احساست مي كنم هر چند نمي بينمت
احساس با تو بودن هم شيرين است وهم تلخ
شيريني آن يادت وتلخي است فراقت
غوغاي دل زماني است كه مي دانم تو نيستي
آرامش زماني كه تصوير مي كشد در خيالم چهره ات
در ياي دلم هميشه در جزر تنهايي توست
گاهي هم در مد وصال توست
طوفاني مي شود زماني كه نمي يابد تورا
آه اي ساحل آرامش كجاي در اين طوفان
زماني آغوشت ساحلي بود براي آرامش
چگونه بيارامم وقتي ديگراين آغوش نيست
در باغ خانه ام هميشه به يادت گل مي كارم
چرا كه تو گفتي در آن باغ باشم به يادت
مي دانم يپش كسي هستي كه آرزوي همه است
پس صبر پيشه خواهم كرد تا روز قيامت
روحت شاد
میدانی که هرلحظه چقدر تورو کم دارم