تلفن زنگ میزند
شمارهی اوست
باز هم همان صدای همیشگی با همان تیر های آغشته به زهر
مرا فرصتی نمی دهد
برش میدارم
با سینه ای عریان در برابرش شاید این بار مرا از پا درآورد
بدون خداحافظی
میگذارد مرا
میان هیاهوی سکوت گم می شوم در خاطره تلفن
ونفرین می کنم بر خود و خودکرده ام
روی میز کار پرت می کنم دوباره او را شاید رهاییم ده از این درد
پایاننامهی یاسمن
vor 6 Jahren
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen